خبر ویژه

برنامه‌ات به نازِ مسئولان نیازمند مباد!

یک دوره، اجرای نمایش‌های طنز و جشن‌های متنوع در ششتمد رونق گرفته بود و گروه‌های مختلف مشغول فعالیت شده بودند. مسئلۀ مالی در کار نبود و افراد به عشق و ذوقِ شخصی، کارها را انجام می‌دادند. مدتی که گذشت، به ما اعلام کردند که اگر برنامه‌ای خواستید برگزار کنید باید مجوز بگیرید. طبیعتاً ششتمد بخش بود و به دلیل عدمِ حضور اداراتِ مرجع، ناچار به بخشداری مراجعه می‌کردیم.

🔹یادم هست که سراغِ بخشدارِ وقت رفتم و طرحِ یک جشن و نمایش طنز برای میلاد یکی از معصومین (ع) را ارائه دادم، چند وقتی گذشت و بعد از بارها تلفن و پیگیریِ حضوری، بالاخره گفتند بیایید تا با شما صحبت کنیم. با یکی از دوستان رفتیم خدمت بخشدار و ایشان شروع کرد به صحبت. گفت که با ادارات و مدیریت‌های مرتبط صحبت کرده و نظر مثبتی نداشته‌اند. شروع کرد به ایراد گرفتن از کارهای قبلیِ ما که فلان جا پخش فلان آهنگ کارِ مبتذلی بوده یا فلان حرف، از خطوط قرمز عبور کرده یا …

🔹کلی ایراد می‌گرفت و در میانِ کلامش تهدید می‌کرد که ممکن بود کارتان به دادگاه بکشد یا اگر مثلاً بنده جلوشان را نمی‌گرفتم شما را مورد عقوبت قرار می‌دادند یا …

🔹متوجه شدم دوستی که همراهم آمده، دچار اضطراب شده است. بخشدارِ وقت شروع کرد به تهدید که در این مراسم نباید این قضایا تکرار شود که اگر فلان کنید فلان می‌شوید و فلان! حتی گفت باید برویم به کلانتری و تعهد بدهیم که هر نوع اتفاق یا مشکلی پیش آمد، شخصِ ما مسئول هستیم!

🔹ما دستمان آمده بود که زیرآبمان را زده‌اند و آقای بخشدار می‌خواهد جهت خوش‌آمد بعضی‌ها، حسابی ما را بچزاند؛ اما اشتباه کرده بود! چرا که من حداقل آن سال‌ها، تا حدودی سرد و گرمِ روزگار چشیده و با مناسبات آشنا شده بودم. در جواب ایشان گفتم: جواب نامۀ ما را چه می‌دهید؟ گفت: من جواب نمی‌دهم. شما برگزار کنید به شما کاری نداریم به شرطی که این موارد گفته شده را رعایت کنید.

🔹گفتم: هیچ مشکلی نیست. ما برنامه را برگزار نمی‌کنیم. جشن میلاد معصوم بود و ما از وظیفۀ مذهبی و دغدغۀ فرهنگی، تصمیم داشتیم وقت و انرژی صرف کنیم؛ حالا که این‌قدر کار مشکل است، مشکلی با لغو آن نداریم. نه منافعِ اقتصادی برای ما داشت و نه چیزی در زندگیِ ما در گروِ این جشن بوده یا هست. خودتان یا هرکسی می‌خواهد برگزار کند، موارد را هم رعایت کند، تعهد هم بدهد!

🔹ایشان تغییر گفتمان پیدا کرد و شروع کرد به حمایت که: نه! این‌قدر نازک‌نارنجی نباشید و من حمایت می‌کنم و بالاخره من هم تحت‌فشارم و از این حرف‌ها! یکی‌یکی موانع قبلی را برداشت، حتی گفت تعهد لازم نیست؛ اما من دیگر حاضر نشدم کار را پی بگیرم. دوستانِ دیگری خودشان انجام دادند و متأسفانه هزینۀ کار را هم پرداخت کردند!

🔹من فکر می‌کنم ما نباید برای کارهای فرهنگی و اجتماعی، آن‌هم بی‌مزد و حقوق، منت کسی را بکشیم! فکر می‌کنم بعضی افراد که خودشان از این برنامه‌ها هدف تبلیغاتی دارند، تصور می‌کنند مثلاً منی که دنبال کار را گرفته‌ام، مثل خودش می‌خواهم در فلان انتخابات نامزد شوم!

🔹آدم‌های دنیای فرهنگ را نباید با خودشان که درگیرِ دنیای سیاست هستند مقایسه کنند! به نظرم ما نباید از کار فرهنگی لحظه‌ای دست بکشیم. باید قانون را رعایت کنیم، مجوزها را بگیریم، همکاری و تعامل کنیم، اما ارعاب و تهدید، یا مانع‌تراشی را نباید تحمل‌کنیم! نباید افراد را عادت بدهیم به اینکه هم کارِ مجانی انجام دهیم، هم از کارِ ما عکس و فیلم بگیرند و بودجه‌هایش را جای دیگر خرج کنند، هم فردا برایمان صفحه بچینند و پرونده‌سازی کنند و فلان!

🔹من بعدازآن تجربه، هیچ روزی را بدون کار فرهنگی نگذراندم، اما فقط زمانی کار کردم که جاده صاف بود! توقع مزد و درآمد نکردم، اما مانع‌گذاری را هم برنتابیدم! ناز هیچ مسئولی را نکشیدم و نخواهم کشید./ صدای کوه‌میش
@avafarid

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا